كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

كياناي مامان

يه مسافرت کوچولو

سلام سلام ناناز مامان...... یه خبر خوب :آخر هفته بازم داریم میریم مسافرت...درست حدس زدی ...جاده چالوس.....شایدم شمال خلاصه که روزای خوبی در پیشه آخه خاله ها و بچه هاشونم ميان و فکر ميکنم ( بي حرف پيش )مثل هميشه حسابي خوش بگذره.... حالا با اين اوصاف که مامان کارمنده از الان در حال جمع وجور وانجام کارامم....براي همين يه کمي توي نوشتن براي تو وقفه افتاد......ولي قول ميدم با عکساي قشنگو خاطرات خوب بيامو برات بنويسم تا بعدها از خوندنش لذت ببري ماماني راستي خوشگل من برات ننوشتم که تازگيها ياد گرفتي ميگي (بابا جون) وهمش بابا رو اينجوري صدا ميکني حتي وقتايي که نيست ويادش مي افتي هم همينو ميگي......يا موقعي که بابا از سر کار ميا...
6 تير 1390

خواب خاله هایده

دخترم سلام... از دیشب تا حالا یک لحظه هم از فکر خوابی که خاله دیده بیرون نمیام....حالا برات میگم..... راستش دیروز زنگ زدم به خاله هایده که تولدشو تبریک بگم...بعد از صحبتای معمول وتبریک تولد.. خاله شروع کرد به تعریف این موضوع که (یه خوابی دیدم)میدونی خاله هایده همیشه رویاهای صادقه میبینه وتوی کل خانواده خواب دیدنش مشهوره...پس وقتي اينو گفت من توجهم جلب شد...خلاصه از ايجا به بعدو از زبون خاله تعريف ميکنم..... خاله اينطور گفت که(خواب ديدم کيانا اومده خونمون ايستاده کنار مبل ...منم کنارش ايستادم...يکهو کيانا برميگرده سمت اتاق خواب بچه ها ودستشو دراز ميکنه وميگه....علي علي علي....بعد منم برگشتم به طرف اتاق که ديدم يه نوره سبز خيلي زي...
1 تير 1390